متن های عشقولانه ی جدید
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه
برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .
.
.
.
آرزو می کنم غم های دلت برن زیر اولین برف زمستونی
و دلت سفید و همیشه بدون غم بمونه . . .
.
.
.
مرا یاد نمی کند و باز دلم بی رحمانه می خواهدش
چه غرور بی غیرتی داری ای دل من...
ادامه ی متن ها در ادامه ی مطلب
ایستـــاده ام...
بگـذار سرنـوشت راهـش را بـرود...
مـن،
همـین جا،
کنار قـول هایـت،
درست روبـروی دوست داشتنت و در عمـق نبـودنت،
مـحکم ایستــــاده ام...
.
.
.
زنـانیـــــکه میخـواهنــــد مـرد باشـند
زنانـی هسـتند که نمـیدانند زن هسـتند
.
.
.
یک روز می رسد...
یک ملافه سفید پایان می دهد...
به من...
به شیطنت هایم...
به بازیگوشی هایم...
به خنده های بلندم...
روزی که همه با دیدن عکسم
بغض می کنند و می گویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده...
.
.
.
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه
برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .
.
.
.
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند . . .
.
.
.
آرزو می کنم غم های دلت برن زیر اولین برف زمستونی
و دلت سفید و همیشه بدون غم بمونه . . .
.
.
.
صف می کشند دلتنگی های من،
چون دانه های تسبیح به نخ کشید شده...
چقدر بگردانم دانه ها را،
تا تــــو بیایی . . ؟!