ياد باد
ياد باد وقتي كه من كنج دلت جا و مكاني داشتم
شادمان در محفل چشمان خود سرو رواني داشتم
ياد باد وقتي كه من در شهر تو نام و نشاني داشتم
در سراي قلب تو من شهرت وحسن جهاني داشتم
ياد باد وقتي كه من در پيش تو راز نهاني داشتم
سالها درچشم تو روشن دل و شيرين بياني داشتم
ياد باد وقتي كه در باغ دلت گلدان ياسي داشتم
من براي چيدن و بوييدنش كوته زماني داشتم
ياد باد وقتي كه من در نزد يار شور جواني داشتم
درنگارستان عشق ،سيمين بر و نوشين لباني داشتم
ياد باد وقتي كه من با ياد تو باران شدم بر دشت ها
بعد آن باران زمهرت هفت طبق رنگين كماني داشتم
"فريبا محمدي يزدي"(faribamy50)
شعر خسته دل را در ادامه مطلب بخوانید...