دیده ی ما روز و شب،در پی دلدار هست
گوش به فرمان عشق،عاشق دیدار هست
آتش چشمان تو،خرمن اندیشه سوخت
تا عطش عشق تو،در دل آوار هست
امشب اگر ماه نیست،چهره ی چون ماه هست
گر گل شب بو نبود،بوی تن یار هست
خواب خوشی گر نبود،یاد خوش یار بود
هر سخن نازکت،بهتر از این تار هست
دیده به گل دوختم،در نگه چشم تو
دیده ی یارم چو من،دیده ی بیمار هست
پنجره ی خانه ات،قبله ی چشم من است
چون که درآن پنجره،چشم گرفتار هست
گوهر ناياب من، تا كه بدزدم تورا
مي شكنم بين ما،هر چه كه ديوار هست
نيست گلي چون تنت،تازه و خوشبو و مست
دست نيازم ز تو،ناز،خريدار،هست
مهر تو خورشيد را،خيس و پر از شرم كرد
زهره ندارد سخن،تا چو تو در كار هست
عاشق عشق تو ام،بيش تر از روز پيش
گرچه كه چشمان تو،در پي پيكار هست
ديده ي معشوقه باز،در عطش آبروست
تا برسي بر لبي،سر به سر دار هست
گر چه كه هامون ز غم،آتش و طوفان بديد
آتش دل سخت نيست،آتش پندار هست