سلام من بار دومه قسمت2 نوشتم اما نمیدنم چرا بار اولی ادمین جان نذاشت یا ارسال نشد.دوستان ممنونم از نظرات سری اول ماجرا از همه تشکر میکنم.
ادامه:که یه دفعه کسی با دستاش از پشت چشمامو بست فهمیدم زهراس گفت: عشقم داشتم واست میمردم ..نشستیمو 2 دقیقه ای بهم خیره شده بود و داشت نگام میکرد تو چشام خیره شد و گفت مهران عشقم خیلی دوس داشتم حرفم برنیم دستاشو گرفتم گفت:مهران تو چشمام نگا کن و قول بده هرگز تنهام نمیزاری و تا ابد باهام میمونی اگه . . . .
بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید . . .